توریست مالزی
۵ فروردین ۱۴۰۴
توریست مالزی – گذرنامهٔ کشورهایی که شهروندانشان میتوانند بدون روادید به شمار زیادی از ممالک دیگر سفر کنند، نشاندهندهٔ اعتبار بینالمللی حکومت صادرکنندهٔ آن است. از همین رو، اعتبار بینالمللی حکومتهای کرهٔ جنوبی و سنگاپور که شهروندان آنها میتوانند بدون روادید به ۱۹۰ و ۱۹۳ کشور سفر کنند، بیش از اعتبار حکومت کشورهایی چون پاکستان و افغانستان است که شهروندانشان تنها قادر به سفر بدون روادید به ۳۲ و ۲۵ کشور هستند.
به گزارش رادیو فردا، گذرنامهٔ معتبر انتخاب بیشتر، هزینهٔ کمتر و جابهجایی آسانتر برای سفر تفریحی، کاری و تحصیلی فراهم میکند. در نقطهٔ مقابل، گذرنامههای کم یا بیاعتبار، شهروندان را گرفتار محدودیتهای پرهزینه میکند. گذرنامهٔ ایران در پی تحریم و انزوای بینالمللی بیاعتبار شده و به شهروند ایرانی تنها امکان ورود بیروادید را به ۴۲ کشور جهان میدهد.
محدودیتهای گردشگران ایرانی
نخستین هزینهٔ بیاعتباری گذرنامهٔ، ایجاد محدودیت و افزایش هزینه برای امور گردشگری است. اگر یک شهروند اتحادیهٔ اروپا و کانادا میتواند بدون روادید به ۱۸۹ کشور جهان سفر کند، ایرانیها برای سفر به بیش از ۱۸۰ کشور دنیا، نیاز به دریافت روادید دارند و این در حالی است که دریافت ویزای آمریکا و اروپا هم برای آنها بسیار سخت است.
افزون بر این محدودیتها، هزینههای مالی و دورهٔ اقدام برای گرفتن روادید هم چالشبرانگیز است. در حالی که دارندهٔ یک گذرنامهٔ معتبر همهٔ هزینهٔ سفر را خرج گردشگری و تفریح میکند، شهروند ایرانی، هنوز سفر نکرده، باید برای دریافت روادید ۹۰ روزهٔ شنگن به ۲۷ کشور اروپایی، ۸۰ تا ۱۵۰ دلار بپردازد که همراه با هزینهٔ مدارک و غیره، به حدود ۵۰۰ دلار بالغ خواهد شد؛ طرفه آنکه باید نگران هم باشد که مبادا درخواستش رد شود.
فرصتهای سوختهٔ فعالان اقتصادی ایرانی
اما روادید برای کار و بازرگانی هم هست. در این مورد هم گذرنامهٔ بیاعتبار برای کارآفرینان، بازرگانان و سرمایهگذاران ایرانی، هزینهبَر و فرصتسوز است. دستاندرکار ایرانی برای شرکت در نمایشگاه، بستن قرارداد و گشودن نمایندگی در فراسوی مرزها باید برای گرفتن روادید وقت بگذارد و چه بسا که همین وقت تلف کردن، فرصت را بسوزاند و در اختیار رقیب قرار دهد. فارغ از هدر رفتن زمان که بیتردید از مهمترین عوامل رقابت اقتصادی است، بازرگان ایرانی برای شرکت در نمایشگاههای تجاری خارجی نیز دستکم باید بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ دلار برای هر روادید تجاری هزینه کند؛ و اگر آن گونه که رسم است بخواهد همراه با همکارانش سفر کند، هزینهٔ سفر آنها سر به فلک میزند.
گذرنامهٔ جمهوری اسلامی حتی در میان کشورهای اسلامی هم دارای پایینترین اعتبار است. در میان ۳۶ کشور اسلامی، ایران در ردهٔ ۲۷ و بسیار پایینتر از فرنشینهایی چون امارات، ترکیه، کویت، عربستان و قطر و البته بالاتر از بنگلادش، پاکستان و افغانستان است.
بازماندن جوان ایرانی از دانشآموختگی در برونمرز
جوان ایرانی برای دانشآموختگی در آمریکا، کانادا و اروپا باید در فرآیندی طولانی و پرهزینه روادید تحصیلی دریافت کند. میانگین این هزینه برای آمریکا ۳۵۰ دلار و با احتساب دیگر مدارک قانونی، بیش از ۵۰۰ دلار است. تازه این امکان ناگوار هم هست که پس از صرف این همه هزینه، درخواست رواید تحصیلیاش رد شود. گذشته از مورد روادید دانشجویی، باید روی این نکته انگشت گذاشت که بسیاری از کشورهای توسعهیافته به دانشآموختگان خارجیِ دارای گذرنامهٔ معتبر، پروانهٔ اقامت و کار میدهند اما در مورد دانشجوی ایرانی بیشتر سختگیری میکنند. در اقتصاد هوشمند جهان، بازماندن جوانان از دانشآموختگی به معنی عقب افتادن کشور از پیشرفت و رقابتپذیری فرامرزی است.
سخن پایانی
آن چه که آمد مربوط به هزینههای مالی بود. اما گذرنامهٔ بیاعتبار هزینهٔ روانی هم دارد. شوربختانه مسافر ایرانی به دلیل گذرنامهٔ بیاعتبارش از امکان بازجویی، دیپورت و از دسترفتن وقت و هزینهها هراس و دلهره دارد و جان و رواناش از آن آسیب میبیند.
به گزارش رادیو فردا، گذرنامهٔ معتبر انتخاب بیشتر، هزینهٔ کمتر و جابهجایی آسانتر برای سفر تفریحی، کاری و تحصیلی فراهم میکند. در نقطهٔ مقابل، گذرنامههای کم یا بیاعتبار، شهروندان را گرفتار محدودیتهای پرهزینه میکند. گذرنامهٔ ایران در پی تحریم و انزوای بینالمللی بیاعتبار شده و به شهروند ایرانی تنها امکان ورود بیروادید را به ۴۲ کشور جهان میدهد.
محدودیتهای گردشگران ایرانی
نخستین هزینهٔ بیاعتباری گذرنامهٔ، ایجاد محدودیت و افزایش هزینه برای امور گردشگری است. اگر یک شهروند اتحادیهٔ اروپا و کانادا میتواند بدون روادید به ۱۸۹ کشور جهان سفر کند، ایرانیها برای سفر به بیش از ۱۸۰ کشور دنیا، نیاز به دریافت روادید دارند و این در حالی است که دریافت ویزای آمریکا و اروپا هم برای آنها بسیار سخت است.
افزون بر این محدودیتها، هزینههای مالی و دورهٔ اقدام برای گرفتن روادید هم چالشبرانگیز است. در حالی که دارندهٔ یک گذرنامهٔ معتبر همهٔ هزینهٔ سفر را خرج گردشگری و تفریح میکند، شهروند ایرانی، هنوز سفر نکرده، باید برای دریافت روادید ۹۰ روزهٔ شنگن به ۲۷ کشور اروپایی، ۸۰ تا ۱۵۰ دلار بپردازد که همراه با هزینهٔ مدارک و غیره، به حدود ۵۰۰ دلار بالغ خواهد شد؛ طرفه آنکه باید نگران هم باشد که مبادا درخواستش رد شود.
فرصتهای سوختهٔ فعالان اقتصادی ایرانی
اما روادید برای کار و بازرگانی هم هست. در این مورد هم گذرنامهٔ بیاعتبار برای کارآفرینان، بازرگانان و سرمایهگذاران ایرانی، هزینهبَر و فرصتسوز است. دستاندرکار ایرانی برای شرکت در نمایشگاه، بستن قرارداد و گشودن نمایندگی در فراسوی مرزها باید برای گرفتن روادید وقت بگذارد و چه بسا که همین وقت تلف کردن، فرصت را بسوزاند و در اختیار رقیب قرار دهد. فارغ از هدر رفتن زمان که بیتردید از مهمترین عوامل رقابت اقتصادی است، بازرگان ایرانی برای شرکت در نمایشگاههای تجاری خارجی نیز دستکم باید بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ دلار برای هر روادید تجاری هزینه کند؛ و اگر آن گونه که رسم است بخواهد همراه با همکارانش سفر کند، هزینهٔ سفر آنها سر به فلک میزند.
گذرنامهٔ جمهوری اسلامی حتی در میان کشورهای اسلامی هم دارای پایینترین اعتبار است. در میان ۳۶ کشور اسلامی، ایران در ردهٔ ۲۷ و بسیار پایینتر از فرنشینهایی چون امارات، ترکیه، کویت، عربستان و قطر و البته بالاتر از بنگلادش، پاکستان و افغانستان است.
بازماندن جوان ایرانی از دانشآموختگی در برونمرز
جوان ایرانی برای دانشآموختگی در آمریکا، کانادا و اروپا باید در فرآیندی طولانی و پرهزینه روادید تحصیلی دریافت کند. میانگین این هزینه برای آمریکا ۳۵۰ دلار و با احتساب دیگر مدارک قانونی، بیش از ۵۰۰ دلار است. تازه این امکان ناگوار هم هست که پس از صرف این همه هزینه، درخواست رواید تحصیلیاش رد شود. گذشته از مورد روادید دانشجویی، باید روی این نکته انگشت گذاشت که بسیاری از کشورهای توسعهیافته به دانشآموختگان خارجیِ دارای گذرنامهٔ معتبر، پروانهٔ اقامت و کار میدهند اما در مورد دانشجوی ایرانی بیشتر سختگیری میکنند. در اقتصاد هوشمند جهان، بازماندن جوانان از دانشآموختگی به معنی عقب افتادن کشور از پیشرفت و رقابتپذیری فرامرزی است.
سخن پایانی
آن چه که آمد مربوط به هزینههای مالی بود. اما گذرنامهٔ بیاعتبار هزینهٔ روانی هم دارد. شوربختانه مسافر ایرانی به دلیل گذرنامهٔ بیاعتبارش از امکان بازجویی، دیپورت و از دسترفتن وقت و هزینهها هراس و دلهره دارد و جان و رواناش از آن آسیب میبیند.
