توریست مالزی
۶ مهر ۱۳۹۴
عنوان کتاب : کوه های خاکستری (Gray Mountain)
نویسنده : جان گریشام
ناشر : Doubleday, 2014
تعداد صفحات: ۴۶۴ صفحه
ژانر : معماگونه و هیجانی/ حقوقی
خلاصه داستان:
سال ۲۰۰۸ است و سامانتا کوفر شغل موفقی در یک شرکت حقوقی بزرگ در وال استریت دارد تا اینکه رکود اقتصادی آمریکا اتفاق می افتد و سامانتا پس از مدتی از کار اخراج می شود. با این حال او خوش شانس است و میتواند یک فرصتی کاری جدید در یک کلینیک مشاوره حقوقی پبدا کند به این امید که پس از یک سال کار بدون حقوق بتواند به شغل قدیمی خود در شرکت سابقش بازگردد.
طی چند روز سامانتا از مانهاتان به “بردی” در ویرجینیا نقل مکان می کند, شهر کوچکی با ۲۲۰۰ نفر جمعیت و در میان رشته کوه های آپالاش, جایی که او درباره اش تنها در کتاب ها خوانده است.
متی وایات، ازساکنین بردی و رئیس کلینیک مشاوره حقوقی شهر به او یاد می دهد که چگونه به ” مردم واقعی با مشکلات واقعی ” کمک کند. سامانتا برای اولین بار در زندگی اش یک طرح دعوی حقوقی تهیه می کند, با یک دادگاه واقعی آشنا میشود, مورد سرزنش قاضی دادگاه قرار میگیرد و توسط مردم محلی که از حضور او در شهرشان خشنود نیستند تهدید می شود. او می فهمد که بردی، مانند بسیاری از شهرهای کوچک، اسرار بزرگی را در خود نهفته دارد.
کار جدید سامانتا او را به دنیای تیره و خطرناک معادن زغال سنگ می کشاند جایی که در آن اغلب مقررات نادیده گرفته شده و قوانین زیر پا گذاشته میشوند. خشونت به سرعت اتفاق می افتد و درعرض چند هفته سامانتا خود را درگیر یک دعوی قضایی می یابد که به پرونده ای مرگبار تبدیل میشود…
نویسنده : جان گریشام
ناشر : Doubleday, 2014
تعداد صفحات: ۴۶۴ صفحه
ژانر : معماگونه و هیجانی/ حقوقی
خلاصه داستان:
سال ۲۰۰۸ است و سامانتا کوفر شغل موفقی در یک شرکت حقوقی بزرگ در وال استریت دارد تا اینکه رکود اقتصادی آمریکا اتفاق می افتد و سامانتا پس از مدتی از کار اخراج می شود. با این حال او خوش شانس است و میتواند یک فرصتی کاری جدید در یک کلینیک مشاوره حقوقی پبدا کند به این امید که پس از یک سال کار بدون حقوق بتواند به شغل قدیمی خود در شرکت سابقش بازگردد.
طی چند روز سامانتا از مانهاتان به “بردی” در ویرجینیا نقل مکان می کند, شهر کوچکی با ۲۲۰۰ نفر جمعیت و در میان رشته کوه های آپالاش, جایی که او درباره اش تنها در کتاب ها خوانده است.
متی وایات، ازساکنین بردی و رئیس کلینیک مشاوره حقوقی شهر به او یاد می دهد که چگونه به ” مردم واقعی با مشکلات واقعی ” کمک کند. سامانتا برای اولین بار در زندگی اش یک طرح دعوی حقوقی تهیه می کند, با یک دادگاه واقعی آشنا میشود, مورد سرزنش قاضی دادگاه قرار میگیرد و توسط مردم محلی که از حضور او در شهرشان خشنود نیستند تهدید می شود. او می فهمد که بردی، مانند بسیاری از شهرهای کوچک، اسرار بزرگی را در خود نهفته دارد.
کار جدید سامانتا او را به دنیای تیره و خطرناک معادن زغال سنگ می کشاند جایی که در آن اغلب مقررات نادیده گرفته شده و قوانین زیر پا گذاشته میشوند. خشونت به سرعت اتفاق می افتد و درعرض چند هفته سامانتا خود را درگیر یک دعوی قضایی می یابد که به پرونده ای مرگبار تبدیل میشود…