گاهی به رمان «برای تو» نوشته حسین نوش‌آذر؛ «تنهایی جاودانه انسان در فضایی پرهیاهو»

توریست مالزی – سکوت به عنوان ابزار طرح داستان، فضایی را برای خواننده فراهم می‌کند تا خواننده در مورد اتفاقات، تأمل و نتیجه‌گیری کند. سکوت یا آنچه ناگفته به...
توریست مالزی – سکوت به عنوان ابزار طرح داستان، فضایی را برای خواننده فراهم می‌کند تا خواننده در مورد اتفاقات، تأمل و نتیجه‌گیری کند. سکوت یا آنچه ناگفته به جا می‌ماند، با نگفتن گفتنی‌ها، میزان تنهایی و عمق احساسات شخصیت داستانی را جلوه بیشتری می‌بخشد و واقعیت درونی او را آشکار می کند.

به گزارش بی بی سی، آثاری از جمله «بازمانده روز» از کازوئو ایشی‌گورو، «موج‌ها» اثر ویرجینیا وولف، «خانه ارواح» ایزابل آلنده یا «همین حوالی» از جومپا لاهیری، همچنین آثاری از ساموئل بکت و هنری میلر نمونه‌های درخشانی از این ادبیات‌اند. رمان «برای تو» نوشته حسین نوش‌آذر (نشر مهری لندن، ۲۰۲۳) نیز در زمره چنین ادبیاتی قرار می‌گیرد.

رمان «برای تو» نخستین بار در نشریه «بررسی کتاب» در سال ۱۳۸۶ آمریکا به چاپ رسید و سپس با اِعمال تغییراتی برای انتشار در ایران، در سال ۱۳۸۹ با عنوان «و سایه‌اش دیگر هرگز زمین را سیاه نخواهد کرد» از سوی انتشارات مروارید در تهران منتشر شد؛ نسخه‌ای که به قول نویسنده اثر، دستکاری و اجبارا تا حدودی تحریف شد و بُعد اجتماعی داستان، به یک روایت شخصی تقلیل یافت. عاقبت حسین نوش‌آذر در ۱۴۰۲ تصمیم گرفت تا نسخه اولیه را بدون کم‌وکاست و با عنوان اصلی توسط نشر مهری در دسترس قرار دهد.

این رمان، داستان زندگی مردی به نام یوسف بنی‌عالمی را از کودکی تا امروز به شیوه غیرخطی روایت می کند. یوسف که به شغل وکالت اشتغال دارد، معتقد است عدالتی در جهان وجود ندارد و بنای همه‌چیز زندگی بر ظلم بنا شده است. این ظلم از لحظه تولد با او بوده و فقط به خاطر ده دقیقه زودتر به دنیا آمدن نسبت به برادر دوقلویش، همه زندگی و تقدیر او را دگرگون کرده است. او اما به تقدیر گردن می‌نهد، چیزی نمی‌گوید، کاری انجام نمی‌دهد و سکوت می‌کند.

حسین نوش آذر ، ادبیات سکوت را با ارجاع به نظریه‌پرداز آمریکایی-مصری، ایهاب حسن، شاخه‌ای از ادبیات پست‌مدرن می‌داند و آن را این‌گونه تعریف می‌کند: «حسن می‌گوید در گیرودار درگیری نویسنده بین خودویرانگری از یک طرف و نیاز او به درونگرایی از طرف دیگر، «ادبیات سکوت» شکل می‌گیرد. بر اساس این تئوری، ادبیات سکوت دو شاخه دارد: گروهی از نویسندگان (مانند هنری میلر) تلاش می‌کنند فاصله بین هنر و زندگی را از میان بردارند و به‌گونه‌ای بنویسند که اثرشان بخشی از زندگی باشد؛ در شاخه دیگر (برای مثال ساموئل بکت) نویسنده تلاش می‌کند بی‌معنا بودن و الکن بودن زبان و ناکارآمدی زبان برای ارتباط گرفتن با دیگری، و به این جهت ارتباط‌‌ناپذیری انسان و لذا تنهایی جاودانه او را به نمایش بگذارد.»

نویسنده رمان «برای تو» نمود این موضوع در زندگی را چنین توضیح می‌دهد: «مسأله ساده‌ است: اگر در خانواده‌ای زندگی می‌کنی که ارتباط بین اعضای آن مخدوش است، اگر در جامعه‌ای زندگی می‌کنی که اعتماد عمومی خدشه‌دار شده یا از بین رفته، اگر تحت حاکمیتی زندگی می‌کنی که بی‌اعتبار شده، ارتباط بین انسان‌ها هم لاجرم مخدوش می‌شود و به یک معنا سکوتی بین آدم‌ها جاری می‌شود. در میلیون‌ها نوشته‌ای که هر روز در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند، من صدای سکوت را می‌شنوم. سال‌هایی در تیمارستان‌ها و بیمارستان‌های روانی کار کرده‌ام. فضای پرهیاهویی‌ است سرشار از کلمات بی‌معنا. ممکن است سال‌ها در کنار همسری، مادری، پدری، برادری زندگی کنی و چیزی برای گفتن با او نداشته باشی. اگر نویسنده‌ای برای این وضعیت بیان ادبی پیدا کند، اثر او به تعبیر ایهاب حسن از قلمرو ادبیات سکوت می‌آید.»

مخاطب داستان «برای تو» کیست؟
شخصیت یوسف در رمان «برای تو» آیا این‌گونه زندگی می‌کند و حرفی برای مادر، برادر، و همسر ندارد؟ او زنی به نام ثریا حاتمی را که تنها زن زندگیش بوده، مورد خطاب قرار می دهد و با استناد به آخرین بند رمان، اعلام می‌کند که سر قرارش با او نمی‌رود و کتاب حاضر را می نویسد و آن‌هایی را که نمی‌خواهد، بی‌چهره و بی‌داستان و بدون‌شخصیت در متن بر جای می‌گذارد. اما مولف کتاب درباره رویارویی دو پاره‌ این شخصیت، یوسف و بنی‌عالمی چه نظری دارد و رمان «برای تو» خطاب به چه کسی نوشته شده؟

حسین نوش‌آذر در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «خود بنی‌عالمی، راوی بخت‌برگشته رمان. می‌خواهد یک بار هم که شده با خودش روراست باشد. منتقدی نوشته بود: “راوی رمان «برای تو» با یادآوری خاطره‌ کشیده شدن صدای پای برادر معلولش در حیاط یک خانه قدیمی، به واکاوی رنج می‌نشیند و سرانجام از فردی سلطه‌جو به فردی خویشتن‌ساز می‌رسد.” هر آنچه در این داستان اتفاق می‌افتد، در این جهت باید باشد.»

هیچ‌کس سر جای خودش نیست
آیا موضوع داستان چنین بیانی را طلب می‌کرد یا مولف دست به انتخاب این سبک نگارش زده است؟ نوش‌آذرچنین می‌گوید: «روشن است. ارتباط بین ما ایرانی‌ها مخدوش است. نمی‌گویم میسر نیست و همه راه‌‌ها مسدود شده. اما آسان نیست. فساد معمولاً از بالا به پایین تسری پیدا می‌کند. تردید نیست که جامعه مدنی ایران زنده است. با این‌حال در این هم تردید نیست که در ۲۰ سال گذشته، تحریم و تورم، ثروت‌های بادآورده و ورشکستگی‌های سهمگین روابط بین انسان‌ها را مخدوش کرده. کمتر کسی احساس می‌کند سر جای خودش قرار دارد. این داستان در چنین فرم و قالبی در تلاش است که گوشه‌ای از این وضعیت را از طریق سرگذشت یک نفر نشان دهد. پس مخاطب اصلی آن هم در ایران است. یکی از بیرون به جامعه ایران نگاه کرده. او نقشی از بنی‌عالمی را دیده است. برای همین هم توقع ندارم خواننده این کتاب خیلی او را دوست داشته باشد. چه کسی دوست دارد زخم خودش را در آینه ببیند؟ کسانی که یک پای خود را از دست می‌دهند تا مدت‌ها نمی‌توانند به جای خالی عضو نگاه کنند. فکر می‌کنم سبک یک نویسنده در ارتباط تنگاتنگ با تجربه‌های او قرار دارد. زندگی من در سال‌های طولانی درآمیخته بوده با انسان‌هایی که از یک چیزی رنج می‌بردند اما نمی‌توانستند آن را به زبان بیاورند. سبک این کتاب بیانگر این حالت است. چند درصد جامعه ایران افسرده است؟ چند درصد از جامعه ایران از یک عضو معلول یا یک عضو سالمند باید نگهداری کند و درگیر است با احساسات متناقض؟»

پیشنهادی برای ایجاد تغییر اوضاع نابسامان و نامطلوب
یکی از شخصیت‌های فرعی این رمان، مردی به نام احقری است، بازنشسته سپاه و رانت‌خوار. یوسف از او بیزار است اما برایش وکالت می‌کند، از قِبَل او به دارایی می‌رسد و از طریق او با همسرش ثریا حاتمی آشنا شده است. یوسف در ارتباط با او نیز سکوت کرده و مدارایش هم به معنی واکنش نشان‌ندادن یا مداخله نکردن در چنین اموری است. این شخصیت در نسخه سانسورشده به یکی از خواستگاران مادر تبدیل شده و مفهوم اساسی زیرسئوال بردن عدالت، به انتقام شخصی یوسف از این مرد و قدرت و دارایی‌اش تقلیل پیدا کرده است. مولف کتاب به وضوح در موخره‌ از این مورد یاد می‌کند و «خود را به ندیدن و نفهمیدن‌زدن‌ها» را به نقد می‌کشد.

حسین نوش‌آذر در پاسخ به پرسش بی‌بی‌سی فارسی از پیشنهادش برای گذر از روزهای سخت و تغییر این اوضاع نابسامان و نامطلوب چنین می‌گوید: «در یکی از کتاب‌های گلشیری، به گمانم «بره گمشده راعی» راوی داستان با دریغ می‌گوید می‌خواستیم دنیا را تغییر بدهیم خودمان تغییر کردیم. لازم نیست دنیا را تغییر دهیم. از خودمان شروع کنیم. همکاران جوان من از صمیم قلب به حقوق دیگران احترام می‌گذارند و آمادگی زیادی هم برای کار و خلاقیت دارند. پس باید امیدوار بود که روزی کشور در اختیار آنها قرار گیرد. زنان معمولاً در برقراری رابطه تواناترند. سررشته امور را به آنها بسپریم. در آن صورت قطعاً اعتمادها برمی‌گردد و سکوت شکسته می‌شود.»

پاسخی ارسال کنید

*

*

5 × 1 =

آخرین اخبار

زیر آسمان کوالالامپور

^
error: Content is protected !!