بالاخره این لباس چه رنگی است؟

ماجرای “رنگ آن لباس” که امروز به راه افتاد، ماجرای عجیبی است، هم از نظر عملکرد مغز انسان، هم از این نظر که نشان می‌دهد اغلب این، رسانه‌ها هستند...
ماجرای “رنگ آن لباس” که امروز به راه افتاد، ماجرای عجیبی است، هم از نظر عملکرد مغز انسان، هم از این نظر که نشان می‌دهد اغلب این، رسانه‌ها هستند که باعث همه‌گیر شدن یک موضوع می‌شوند، نه مردم عادی.

به گزارش توریست مالزی و به نقل از شبکه خبری بی‌بی‌سی، اما جدی این لباس چه رنگی است؟ بعضی‌ها سفید و طلایی می‌بینند، بعضی‌ها آبی و سیاه، بعضی هم رنگ‌های دیگر. امروز ده‌ها میلیون نفر روی اینترنت در این مورد نظر داده‌اند و به ندرت بحثی از این فراگیرتر در شبکه‌های اجتماعی درگرفته است.

پرسش اصلی – و علمی – این است: چرا مردم این لباس را به رنگ‌های مختلف می‌بینند؟

بو لوتو، استاد علوم اعصاب‌شناختی در دانشگاه یوسی‌ال، می‌گوید: “مغز طوری تکامل پیدا کرده است که چیزی را به طور مطلق (یا مجرد) نمی‌بیند، بلکه تفاوت چیزها را می‌بیند.” مثلا، چون رنگ‌ها در نور خورشید و نور چراغ متفاوت هستند، مغز ما باید روی ارتباط رنگ‌ها تمرکز کند، نه خود رنگ‌ها.

آنطور که آقای لوتو می‌گوید، در توضیح اینکه چرا بعضی‌ها در عکس، رنگ آبی می‌بینند و بعضی‌ها رنگ سفید، صرفا می‌توانیم “گمانه‌زنی” کنیم. از جمله ممکن است به این دلیل باشد که بعضی‌ها روی تفاوت رنگ‌های خود لباس تمرکز می‌کنند، بعضی‌ها روی تفاوت لباس و پس‌زمینه، و بعضی‌ها رنگ نمایشگر کامپیوتر یا حتی فضای اتاق خود را هم در نظر می‌گیرند.

این می‌شود قسمت علمی ماجرا – البته تا حدی. اما همچنان این پرسش که چرا این ماجرا (این عکس) با چنین سرعت عجیبی پخش شد، باقی است.

ماجرا از هفته پیش شروع شد در هبردیز، جزایری نزدیک سواحل اسکاتلند. یک مراسم عروسی در راه است و مادر عروس، عکسی از یک لباس را برای دخترش می‌فرستد تا نظر بدهد. عروس و داماد عکس را نگاه می‌کنند و هرکدام پیراهن را به رنگی متفاوت از دیگری می‌بیند. عکس را روی فیسبوک می‌گذارند و از دوستان خود می‌خواهند که بگویند چه کسی درباره رنگ لباس درست می‌گوید و بحث را تمام کنند. یکی از این دوست‌ها به نام کتلین مک‌نیل – که به عروسی هم دعوت است – عکس را روی وبلاگ خود در تامبلر می‌گذارد – حدود ساعت هشت شب پنج‌شنبه – و زیر عکس می‌نویسد: “بچه‌ها یک کمکی بکنید. این لباس سفید و طلایی است یا آبی و سیاه؟ ما اینجا دعوایمان شده است.”

بحثی بین کسانی که مطلب را می‌بینند در می‌گیرد، اما هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که ابعاد ماجرا تا این حد، بزرگ شود.

حدود سه ساعت بعد، یک نفر در بازفید این مطلب را روی وبلاگ می‌بیند، عکس مربوطه و بخشی از بحثی را هم که درگرفته است، دوباره منتشر می‌کند. یک نظرسنجی هم می‌گذارد تا مخاطب‌ها بگویند که چه رنگی می‌بینند. بعد از آن بود که ناگهان غوغایی در اینترنت به راه افتاد و تاکنون، این مطلب دست‌کم حدود ۲۵ میلیون بازدیدکننده داشت.

با در نظر داشتن نقشی که شبکه‌های اجتماعی در این روند داشته‌اند، آیا می‌شود گفت که شبکه‌های اجتماعی عاملی برای توانمند کردن افراد هستند و به مردم عادی امکان می‌دهند که صدای خود را به گوش دنیا برسانند؟ پاسخ این است: خیر!

در واقع، در این ماجرا هم باز رقابت همیشگی رسانه‌ها بود که این ماجرا را همه‌گیر کرد. جهش چشم‌گیر در پرداختن به این موضوع زمانی رخ داد که بازفید، ماجرا را منعکس کرد. محبوبیت ماجرا روی بازفید باعث شد که سایت‌های خبری وابسته به رسانه‌های بزرگ‌تر هم آن را عینا منتشر کنند که تا تنور داغ است، در اینترنت برای خود نانی بپزند.

ماجرای “رنگ لباس” نمونه بارز خطای باصره است و به همین خاطر است که مردم خوششان آمده است. اما در نهایت، این، سایت‌ها و رسانه‌های معروف هستند که با پرداختن به این داستان، آن را همه‌گیر کرده‌اند. مثل همین مطلب که الان به آخرش رسیدید.

پاسخی ارسال کنید

*

*

1 × پنج =

آخرین اخبار

زیر آسمان کوالالامپور

^
error: Content is protected !!